روانشناسی دین

در مقابل نظر کانت(kant ) مبنی بر یکسان نگاری دین و اخلاق ،عواطف دینی را مقدم می داند .او در این کار از سنتی حمایت می کند که در آن به تجربه دینی که عمدتا تجربه عاطفی ، شناخته شده و متمایز از عقل و اراده است ،به عنوان شکل اصیل و ویژه دین نظر می شود.در میان نمایندگان این سنت ،شخصیتهای گوناگونی نظیر جاناتان ادواردز ،ویلیام جیمز و رود ولف اتو قرار دارند.آنان به رغم اختلافشان در برخی مسائل،در این نکته با هم موافقند که شکل اصیل و ویژه دین ،حس یا احساسی است که نباید با عقیده یا عمل یکی انگاشته شود.ویلیام جیمز،نمونه بارز این سنت است،زیرا معتقد است احساس منبع ژرف تر دین است وابعاد فلسفی و کلامی جنبه ثانوی دارند.چون تجربه دینی بطور مستقیم و بدون وساطت مفاهیم و احکام به وجود می آید،شبیه ادراکات حسی است و تنها از راه شناخت شخصی ادراک می شود. نوشته های جیمز در کتاب انواع تجربه دینی را می توان در عنواین زیر فهرست بندی کرد.که در واقع دیدگاه اساسی جیمز را درباره دین نشان می دهد.
1- دین پدیده ای همگانی در نوع انسان است و بنابراین نمی تواند نابهنجاری ناشی از بیماری یا هر گونه اختلال روانی دیگر باشد .این در حالی است که ویژگی های نابهنجار در برخی رهبران دینی و پیروانشان وجود دارد.
2- حیات دینی و گرایشهای مربوط به آن یکسان نیستند ،بلکه متغییر و گاه متنوع است.عواطف دینی شامل تمایلات شدید اخلاقی و اشکال دیگر ایمان – احساس گناه و احساس نجات یافتگی ، ایمان آوری ، ،تقدّس ، پارسایی ، یگانگی یا وحدت عرفانی با خداوند – مظاهر قابل تشخیص ایمان هستند.با وجود این،این حالتها از حیث فراوانی و تکرار در ادیان گوناگون و حتی در یک دین متفاوت اند این حالات در ادیان غیر الهی نیز وجو دارند.
3- همه ی ادیان افزون بر تعیین اشکال هدایت و عبادت ،ما را به جهانی متعالی رهنمون می سازد.که با آنچه انسان با حواس (ظاهری خود می یابد ،مشابه نیست.یک (( تدبیر برتر)) (نظم فرازین) آن جهان دیگر را اداره می کند و اهداف و اعمال ما را در این عالم تحت تاثیر قرار می دهد.
4- جیمز متذکر شد احساس متعالی ، از امری نهانی سرچشمه می گیرد.دانش دوباره آن امر نهانی (ضمیر ناهشیار )در طول قرنها رشد کرده و جیمز آن را دربای پهناوری از آگاهی غیر قابل بیان می دانست.که فردیت و ذهن هوشیار عصاره و محصول آن هستند.تجربه گسترده از آن است که حواس(ظاهری) به تنهایی بتواند آن را در بر بگیرد.
5- فلسفه جیمز درباره تجزیه و تحلیل باور ،به این نتیجه انجامید که حقیقت،یکی از انواع خیر است و باورها باید در معرض آزمون نتایج بخش تا گسترده ترین حد قرار بگیرد.جایی که معیارهای مورد توافق در دسترس نباشد ،ارزیابی نتایج متفاوت خواهد یود.،چنانکه ادیان نیز متفاوت خواهند بود.اما اصولی که در این جا است ،از اصول علمی متفاو.ت نیست.علم نیز اصطلاحات و مقولاتی را ابداع می کند تا بخشهای تجربه را جدا سازد. روابط و نسب را تحقیق کند وسپس خودش را (یک گزاره علمی) با اشاره به نتایجش ثابت کند.
ویلیام جیمز علم ودین را در اهداف وروشهای مشترک و مشابه دانسته ، استفاده از یکی را مانع بودن از دیگری نمی داند . هر دوی دین و دانش ، برای کسی که بتواند از هر یک از این دو عملا استفاده کند ،کلیدهایی برای باز کردن قفل خزانه جهانند و الیته استفاده یکی ،مانع استفاده دیگری نمی شود.جیمز تاثیر خداوند بر انسان را اینگونه ترسیم می کند :اگر از من بپرسند وجود خداوند چگون ممکن است در حوادث و رویدادهای بشری تغییری را سبب شود ، به سادگی جواب می دهم. با اتصال بشر در موقع دعا ، وبخصوص وقتی عالم ماوراء حس ، قلب آدمی را لبریز می کند ، آنچه آدمی در این موقع احساس می کند این است که اصلی روحانی که به یک معنا از اوست ودر عین حال از او جداست، در مرکز نیروی شخصی او اثری زندگی بخش می گذارد و زندگی نوینی به او می بخشد، به طوریکه با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست .
روش جیمز عمدتا بر اساس بررسی تجربی است واز این رو کتاب انواع تجربه دینی را با ارائه نمونه های بسیار زیاد و متنوع از تجربه دینی آغاز می کند . او بیشتر بر عواطف وحالت های دینی خود جوش تاکید می کند تا تفسیر ها یا قاعده بندیهای نمادینه شده و متعارف .
جیمز با دقت و وسواس زیاد، پدیده های دینی را تا حد امکان بر اسا س اصول و قواعد علمی تبیین می کند . آخرین نکته این که جیمز ، ژرف ترین منابع و ابعاد دین را (( عواطف )) می داند و بر این اساس می گوید: دین از مقوله عواطف است ،نه عقل و برای این مطلب سه دلیل می آورد: دلیل اول: احوال دینی کیفیتی محسوس است و برای فاعل امری بی واسطه به نظر می رسد ،نه نتیجه استنباط و تذکر آگاهانه. دلیل دوم: مردم غالبا از براهین عقلی در باب دین متاثر نیستند،عقاید و آموزهای دینی ،نشان دهنده خواستگاه های عمیق تری در احساس و تجربه هستند .اگر تجربه دینی نتوانداعتبار کافی برای عقاید فراهم کند ،احتمالا براهین عقلی قانع کننده نخواهند بود.
دلیل سوم: جیمز مدعی است مروری بر سنتهای دینی گوناگون ،عقاید و مفاهیم دینی بسیار متنوعی را نشان می دهد ،در حالی که احساسات و سلوکی که منشا و مبنای چنین تنوع عقلانی است ثابت است.در نتیجه برای درک ویژگی تجربه دینی و وجه مشترک سنتهای گوناگون ،باید احساس و تجربه را بررسی کرد،نه عقاید و تعالیم را.جیمز می گوید: اگر بخواهید گوهر دین را درک کنید،باید به احساسات و سلوک که عناصر ثابت تر هستند توجه کنید.هسته مشترک همه ادیان که برای آن دلیل اقامه می کنند دو چیز است :احساس این که نقصی در ماست و احساس این که این نقص با ارتباط با یک قدرت برتر که از آن آگاهیم بر طرف می شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۱۸
تی خی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی