نظر یک روانشناس دربارهی روانشناسی دین
به نظر من دین حالتی خاص از روح انسان است که بر طبق معنی اصلی کلمه دین در زبان لاتینی میتوان آن را با این عبارت تعریف کرد: دین عبارت از حالت مراقبت و تذکر و توجه دقیق به بعضی از عوامل موثر است که بشر عنوان "قرت قاهره" را به آن اطلاق میکند و آنها را به صورت ارواح، شیاطین، خدایان، قوانین، صور مثالی، کمال مطلوب و غیره مجسم میکند.
به شرطی تجربهی خود به عواملی برخورده که آنها را یا آنقدر توانا یا خطرناک یا مساعد یافته که توجه دقیق به آنها را لازم بداند و یا آنقدر بزرگ که بخواهد آنها را با خضوع بپرستد و دوست بدارد و بر این عوامل دامهای گوناگون گذاشته است. در زبان انگلیسی هرگاه میخواهند بگویند که کسی از ته دل به کاری علاقه دارد میگویند": او به این کار تقریبا علاقهی دینی دارد." مثلا ویلیام جیمز میگوید که فرد اهل علم غالبا ایمان ندارد اما حالتش حالت دینی است.
میخواهم مخصوصا تصریح کنم که از استعمال کلمهی دین اعتقاد به مسلک معینی را در نظر ندارم. اما این صحیح است که هر مسلکی در اصل از یک طرف به احساس مستقیم کیفیت قدسی و نورانی متکی است و از طرف دیگر به ایمان، یعنی وفاداری و اعتماد به تاثیر عوامل قدسی و نورانی و تغییراتی که در وجدان انسان از آن تاثیر حاصل میشود. تغییر حالتی که در پولس رسول پیدا شد مثال بارزی از این نکته است. بنابراین میتوان گفت که اصطلاح دین معرف حالت خاص وجدانی است که بر اثر درک کیفیت قدسی و نورانی تغییر یافته باشد.
کارل گوستاو یونگ
روانشناسی و دین
ترجمه فواد روحانی
شرکت انتشارات علمی فرهنگی
چاپ هفتم